در دوران دولت اصلاحات، رسانه غالب، روزنامه و نشریه بود. تنوع و تکثر ایجاد شده برای نشریات نوظهور همان دوران، اگرچه بیش از هرچیز دیگری به چشم میآمد ولی بهنظر، همه این از راه رسیدهها یک هدف را دنبال میکردند که خواهم نوشت. از اقبال بلند نسل فعلی است که در آن دوران نبودند و فکر و اعصاب سالم به دربردند. روزگاری که برخی نشریات مردم را برای «اعتراض به خدا» تشویق میکردند و گروهی معتقد بودند «که حتی در قعر جهنم هم میتوان با شیطان مذاکره کرد» و دیگرانی، نهایت و غایت خوشبختی برای زنان و دختران را «دوچرخه و موتورسواری» میدانستند. نشریات دیگری بهدنبال پروندهسازی حقوقی برای پیامبران و ائمه بودند و برخی دیگر به مردم آموزش «ایرادهای بنیاسرائیلی» میدادند. عدهای به زور میخواستند بفهمانند که دانشگاه فقط محل درس و سیاست نیست، باید ضمن عشق و اختلاط، تمرین نوع دوستی داشته باشند. آنها که به دانشگاه نرفتند هم در قالب «سمنها» و با پولهای بیعنوان، با هم تمرین تحمل سیاسی بکنند. برخی از شیطان خاطرات خوب میگفتند و کسانی هم بودند که در بدی «خشونت» سخنان نامفهومی میگفتند و با هرگونه درد، «از زایمان تا مُردن» مخالفت میکردند فقط بهخاطر گل سرخ! اینها قسمتی از اوضاع آشفته زمانی است که قرار بود توسعه سیاسی بهگونهای رخ بدهد که «درد» سیاستهای کارگزاران، کمتر حس شود و اقشار «آسیبپذیر» جامعه، به طبقه خود راضی باشند و حق خود را از طبقه نوظهور «آقازادگانی» که چندسالی بود مدیریت را با آزمون و خطا تجربه میکردند و «روشنفکران ترجمهای» که به شدت تولیدِ ترجمه و کپی میکردند، مطالبه نکنند. و پیگیر نباشند که قفسه اقشار آسیبپذیر در فروشگاههای, ...ادامه مطلب