تزاحم

ساخت وبلاگ

حکما، فلاسفه، عرفا، عقلا و ... هرکدام نامی بر دنیا نهاده‌اند و برایش خصوصیاتی برشمرده‌اند و بر آنچه گفته‌اند استدلال کرده‌اند. دوگانه خوب و بد مرسوم و معمول مکاتب و مرام‌های مختلفی است که در طول و عرض تاریخ و جغرافیای جهان، مردمان به آنها معتقد بوده‌اند و اهل اندیشه هر کدام در مورد خوب‌ها و بدها گفته‌اند. دوگانه‌ای که اصالت دارد و واقعی است و حکایتی است که نسل آدم روز شب به آن مبتلاست. خوب‌ها و بدها. کارهای خوب، کارهای بد. آدم‌های خوب، آد‌م‌های بد. و آنچه حکمای ما گفته‌اند تزاحم خوب‌ها و بدهاست. بدها برای خوب‌ها مزاحمند و خوب‌ها برای بدها. غلغله‌ای‌ است در دنیا و این تراکم و تزاحم خوبی‌ها و بدی‌ها و خوب‌ها و بدها. و امروزه به لطف دنیای مجازی که به واقعیت تبدیل شده است می‌توان این تزاحم را به وضوح و وفور دید و تجربه بر تجربه افزود و عبرت گرفت. اگر هوش عبرت‌گیر و کوششی برای اقدام و عمل باشد.
و دنیا تا بوده است محل منازعه و مرافعه خوب و بد و زشت و زیباست. آنها که هم با خوبانند و هم با بدان، راه گم کرده‌اند و گمراهی خود را توجیه می‌تراشند. و آنها که در این میدان نه به یاری خوب می‌روند و نه بد را بد می‌دانند، بدانند در جبهه بد هستند چرا که ساکتین در این معرکه نیز اهل باطلند. آنها که هم خدا را می‌خوانند و هم دوستی دشمنان خدا را می‌خواهند، عِرض خود می‌برند و زحمت خوبان می‌دارند. که این دو در یک دل جمع نمی‌شود. مگر می‌شود آن کس که از یاد خدا دلش دگرگون است و از لشکر خوبان و «وَجِلَتْ قلوبُهُم»1‌، با آن کس که قلبی سخت‌تر از سنگ خارا 2 دارد و صاحب «‌قَسَتْ قُلُوبُهُم» 3 است یکی باشد؟ جنگ است و شوخی نیست. از آن زمان که شیطان برای گمراهی بشر به عزت خدا قسم یاد کرد، به انحرافش همت کرد و از قتل مظلومانه هابیل، جنگ بد و خوب انسان‌ها شروع شد. دشمنان خدا و خوبان، خون مظلومان می‌ریختند و جنایت می‌کردند و خوبان داد مظلوم می‌گرفتند و انتقام بی‌گناهان را. اگر دستشان می‌رسید و می‌شد.
هفته پیشِ ایران، متعلق به دو عکس بود. گویا، شفاف و نماینده دو فکر. عکس اول نمایندگانی بودند که فراتر از «سهل‌انگاری»، برای عکس انداختن با زنی از اهل تحریم و تهدید، خود را از بام عزت انداختند و دست و پا می‌زدند تا شاید بتوانند با او در یک قاب باشند. درست مثل اینکه کسی زیر تیغ ظالم دست و پا بزند و درآن حال فرصتی بگیرد و با قاتل خود و برادران و خواهرانش، سلفی بگیرد. آن هم با لبخند. اینکه نیت این افراد چه بوده و متعلق به چه لیستِ اتوبوسی بوده‌اند و با چه رویی در میان مردم خود رفت و آمد می‌کنند و هدفشان از آمدن به مجلس چه بوده و از غیرت، نمایندگی مجلس، لباس پیغمبر و نیز خودکم‌بینی چیزی می‌دانند یا نه و چگونه با این خفت هنوز از خجالت نمرده‌اند و در مورد امثال مدرس و آیت و دیالمه و ... چه می‌دانند بماند. مهم این است که ای کاش از این بینوایان تست روانشناسی و یا به گفته جناب مشاور «مصاحبه‌ای عمیق» گرفته شود تا مشخص شود قصد کجا داشته‌اند که سر از مجلس شورای اسلامی مردم باآبروی ایران درآورده‌اند؟   
عکس دوم متعلق به جوان سلحشوری است که اکنون به نماد شجاعت جوانان و غرور و عزت ملی تبدیل شده است. و نماینده شرافت و فضیلتی است که با مجاهدت خالصانه و تلاش صادقانه کسب می‌شود نه با توجیه کسب مال و مقام بادآورده با ژن برتر آقازادگی. این آزادگان، در عمر کوتاه خود چنان خدمت بی‌منتی به محرومین می‌کنند که جبران آن تنها از خدا برمی‌آید و شهادت ابتدای آن است. این سرفرازان ثابت کردند که به عمل کار برآید و پهن نشستن بی‌رنج و زحمت بر سفره بیت‌المال و میز و مقامی که با وراثت و سیاست کسب شود نه تنها هنر نیست که عار و ننگی است تاریخی. آیندگان خوب را از بد تمیز می‌دهند. آنکه در میان دشمن و با دست بسته و با یک نگاه، مردمش را سربلند می‌کند و بر عزتشان آبرو می‌افزاید و دشمن ذلیل می‌کند را، از آنها که در میان مجلس مردم آبرودار ایران، در حیرت دوست و دشمن آبرو می‌ریزند و افتخارشان این است که تقلا و تمنای سلفی کنند با تحریم‌کننده خود و مایه تحقیر ملتشان شوند توسط بیگانگان.
محسن حججی ستاره‌ای است که یک قاب تصویرش به عمق هزار کتاب و رسانه، حرف ناب دارد. نگارگران و استادان نقاش و پرده‌خوانان موسفید کرده حیرت روایت این راوی‌اند از کربلا. کجا می‌شد به این وضوح کربلا را پرده‌خوانی نمود و یا به پرده کشید؟ و کجا می‌شد با این جزئیات کربلا را تصور نمود و تصویر گرفت؟ آنکه این عکس را گرفته، بدون آنکه بخواهد، خدمتی به اسلام ناب کرده که از محرم 61 هجری تاکنون آرزوی علما و بزرگان ما بوده است. تصویری از جمله «‌کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا». عکسی نمادین و پر از عبرت و درس و درد و تزاحم خوب‌ها و بدها. جوانی تَرکه‌ای و جسور با نگاهی مطمئن و پرغرور که گویی از بام آسمان به دشمنان دره‌نشین می‌نگرد. با صلابتی به یادماندنی که یادآور قهرمان داستان‌های کهن ایرانی و پهلوانان اسطوره‌ای‌ است و پشت او قاتلی با قیافه‌ای لعنتی که در پلیدی به پدرانش برده و پر از اضطراب و نادرستی همچون خولی با خنجر و خیمه آتش گرفته.
و صلی‌الله علیک یا علی بن الحسین الاکبر.
و سخنی با تو ای برادر پاسدارم که با شهادتت قلب فسرده ما را به حرارت کشیدی و جمع متشتت ما را فشرده کردی و شهادتت وحدت آفرید و باز، سفره شهید جمعمان نمود. اگرچه مظلومیت شهدا در این دنیای فانی همیشگی است ولی نگفتن از شما نیز نامردی است که در مرام عاشقی، دوستی‌تان از تولی و کینه و دشمنی با قاتلان شما از جمله تبری است. همیشه بوده‌اند آنها که در جمع دغدغه اختلاف دارند. مگر نبودند آنها که به سلمان و ابوذر طعنه می‌زدند و از حسادت بی‌ثمری، به درخت مثمر سپاه سنگ و چوب می‌زدند؟ اینکه آنان که دم از قانون می‌زنند به مدافعان حرم طعنه زنند، مهم نیست که طعنه شب پره به عقاب گفتنی نیست و اگر اسیران مال و مقام، در جهادتان شبهه کنند مهم نیست و حرف تازه‌ای نیست. مگر معاویه پس از کشتن عمار، مولا علی را مقصر نخواند؟ واقعیت است که «سِر شیری را نفهمد گاومیش». اگر قرار بود ارزش شهادت و رشادتتان با بخیلان و بزدلان باشد چیزی جز خسارت و ملامت نصیبتان نبود و حقیقت این است که عبد دنیا و اهل عافیت، زبان اهل عقل و آخرت نمی‌فهمد «‌بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزوها سرگرمشان كند، پس به زودى خواهند دانست.‏» 4
برادر مجاهد و مدافع حرم؛ اکنون که در نزد خدا متنعمی، مایه حسرت و غبطه مایی. خوشا به سعادتت و دریغا از اینکه با تو نیستیم. هرچند که تفاوت ما خاک‌نشینان و خرمن سوختگان با شما عرش‌نشینان و تاجران آخرت، از همین دنیا بود. آن زمان که ما به فکر دنیای خودمان بودیم شما به کار جهاد و دنیای محرومان بودید و وقتی که ما مال جمع کردیم شما هرآنچه داشتید، در راه خدا انفاق کردید و وقتی که عافیت‌اندیشی حرفه ما شد، شما ملکوتیان عاقبت اندیشیدید و سر به جهاد نهادید. شَهِدالله نه آن زمان و نه اکنون که قصه‌ات به سر رسیده و سر بر قدم دوست افکنده‌ای، تو را نشناخته‌ایم و هنوز در خم یک کوچه‌ایم. امثال شما که سری میان سرها دارید، به رسم جوانمردی دستی برآرید و دست بی‌سر و سامان‌ها بگیرید و به قول مرتضای شهید، ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را از این منجلاب، بیرون کشید.
شهدالله در این یک هفته که از شهادتت می‌گذرد، حیران نگاه غیورانه توایم و عکس و فیلم تو روضه مکشوف کربلا شده و بوی محرم را به مشاممان می‌رساند که سروش صلا می‌دهد این خبر را برسانید به کنعانی‌ها / بوی پیراهن خونین کسی می‌آید. و به یمن جهاد شما کربلاییان است که در این وانفسای آخرالزمان، محرم‌هایمان زود به زود به فریادمان می‌رسند و کشتی نجات حسین از تلاطم‌های سنگین و سهمگین روزگار نجاتمان می‌دهد. برادر محسن؛ خوشا به سعادتت و جهادت قبول. ای که چون یوسف رهیدی زین قفس، مباد که از یاد رفتگان را در این اعماق فراموش کنی که جوانمردان را نسزد نفس بریدگان برند از یاد. سلام بر شما شهیدان روزی که زاده شدید و روزی که درخون غلتیدید و روزی که برانگیخته می‌شوید.
___________________________
 1‌- دل‌های منقلب با یاد خدا. سوره انفال آیه 2
2‌ - سوره بقره آیه74
3 - دل‌های سخت و سنگین. سوره انعام آیه43
4- سوره حجر آیه3

پاتوق رایانه ای...
ما را در سایت پاتوق رایانه ای دنبال می کنید

برچسب : تزاحم, نویسنده : mhsahraeia بازدید : 142 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:40